چطور کتاب غیر داستانی بنویسیم

نوشتن کتاب غیر داستانی

چطور کتاب غیر داستانی بنویسیم

نوشتن کتاب غیر داستانی
نوشتن کتاب غیر داستانی

 

نوشتن کتاب غیر داستانی : گام اول: موضوعی را انتخاب کنید که یا می‌شناسید یا می‌خواهید درباره‌ی آن بدانید

کتاب غیر داستانی شما می‌تواند حاوی اطلاعاتی درباره مکانی باشد که شاید خواننده بخواهد روزی تعطیلاتش را در آنجا بگذراند، یا به طور کلی، اطلاعاتی درباره‌ی یک مکان باشد. می‌تواند درباره‌ی جامعه‌ی امروز، یک رهبر معاصر یا تاریخی، یا درباره‌ی فردی باشد که مورد علاقه‌ی شما است. تنها هشدار در حیطه‌ی نوشتن کتاب غیر داستانی این است که مطالب آن واقعی باشد. در واقع، کتاب غیرداستانی، محتوایی دارد (اغلب در قالب داستان) که خالق آن، با حسن نیت، مسؤلیت درستی یا صحت وقایع، افراد و اطلاعات ارائه شده در آن را بر عهده می‌گیرد.

گام دوم: تحقیق کنید

هر متخصصی زمانی مبتدی بوده است، اما برای یک متخصص هم، حداقل یک موضوع جدید برای یادگیری وجود دارد. هرگز نمی‌توانید درباره‌ی یک موضوع، بیش از حد بدانید. هر گاه مشکلی دارید یا به بن‌بست رسیده‌اید، یکی از این سه راه را برای حل مشکل انتخاب کنید:

  1. از اینترنت استفاده کنید. به کمک اینترنت، زمان اندکی برای محدود کردن حوزه‌ی تحقیق لازم است، اما اجازه دهید موتورهای جستجوگر به شما در تحقیق، یاری برسانند. فقط مقاله‌های اصلی را دنبال نکنید، مقاله‌های فهرست شده در بخش مرجع را هم در نظر بگیرید. در تالارهای گفتگو (فروم‌های اینترنتی) یا جاهای دیگر، سوالات خود را مطرح کنید تا شاید کسی شما را راهنمایی کند.
  2. کتاب غیرداستانی دیگری را که مرتبط یا درباره‌ی موضوع تحقیق‌تان است، بخوانید. شاید نویسندگان دیگر از زوایای مختلفی به موضوع نگاه کنند و اطلاعاتی داشته باشند که شما از آنها بی‌خبر باشید. شما می‌توانید پیش از قرار دادن اطلاعات به دست آمده در داستان‌، از یک منبع مستقل، صحت آنها را جویا شوید.
  3. از یک متخصص کمک بگیرید. احتمالا درباره‌ی موضوعی که شما از آن می‌نویسید، متخصصی وجود دارد که آن را مثل کف دست بشناسد. دنبال این متخصصان بگردید، برای وقت آنها احترام قائل شوید و از آنها بپرسید که آیا اطلاعات منحصربفرد و جالبی درباره‌ی موضوع شما در دست دارند.
  4. دایره‌المعارف بخوانید. بله. کار کسالت‌باری است، اما یک نفر باید این کار را انجام دهد و آن یک نفر شما هستید که باید تمام اطلاعات لازم را برای کتاب‌تان جمع‌آوری کنید.

گام سوم: به صفحه‌آرایی و ساختار ظاهری کتاب اهمیت بدهید

صفحه‌آرایی شامل اندازه‌ی صفحه، حاشیه، قلم‌های مورد استفاده، پاورقی، عنوان فصل‌ها، تصاویر و غیره می‌شود. کتاب‌هایی که شانس چاپ شدن را از دست می‌دهند، صفحه‌آرایی ضعیفی دارند. برای مثال، مکان‌های خوب برای صید ماهی و سواحل خوب برای تعطیلات را در یک فصل مشترک قرار ندهید. برای اطلاعات بیشتر در این باره می‌توانید با یک صفحه‌آرا، ویراستار یا ناشر مشورت کنید.

گام چهارم: جزئیات توصیفی زیاد و جذابی را به داستان اضافه کنید

هیچکس تمایلی به خواندن کتاب‌های کسل‌کننده ندارد. کتاب‌های خوب با جزئیات و رنگ، آراسته می‌شوند.

چگونه یک داستان تخیلی بنویسیم

گام اول: تا می‌توانید داستان‌های تخیلی بخوانید

اگر قصد نوشتنِ یک داستان خیالی حماسی را دارید، خواندن داستان‌هایی از این ژانر، ایده‌ی خوبی است. حاصلِ تلاش برای نوشتن در ژانری که هرگز کتابی درباره‌اش نخوانده‌اید، یک اثر پیش‌پاافتاده خواهد شد و بدون‌شک، خوانندگانِ مشتاق این ژانر متوجه فقدان توانایی شما خواهند شد.

  • برخی از نویسندگان مشهورِ ژانر تخیلی عبارتند از: سی. اِس. لوئیس، تی. اِیچ. وایت، فریتس لایبِر، جِی.آر.آر. تالکین، سوزانا کلارک و کِلی لینک.
  • از کتابدارِ کتابخانه‌ یا کتاب‌فروشی محل‌تان بخواهید تا تعدادی رمان تخیلی معروف کلاسیک را برای مبتدیانِ این ژانر به شما معرفی کند.

گام دوم: تصمیم بگیرید داستان شما شامل چه عناصر جادویی خواهد بود

تمام داستان‌های تخیلی شامل عناصر جادویی نمی‌شوند، اما آن داستان‌هایی که این عناصر را در خود دارند، با نظم به قلمروی جادو پا می‌گذارند. جادو به ‌نوعی منطق و روش نیاز دارد و باید برای خوانندگان روشن و غیرمبهم باشد.

  • برای عناصر جادویی به طور کامل برنامه‌‌ریزی کنید. به این بیاندیشید که آیا این عناصر به توضیح یا تفسیر نیاز دارند تا برای خوانندگان منطقی برسند و اینکه این عناصر در دنیای شما چه «قوانین» یا محدودیت‌هایی دارند.
  • اگر داستان شما در یک جامعه‌ی تاریخی اتفاق می‌افتد (یا در یک جامعه‌ی خیالی بر اساس برخی فرهنگ‌های تاریخی واقعی)، حتما درباره‌ی آن جامعه یا فرهنگ تحقیق کنید تا نوشته‌هایتان از صحت و صداقت برخوردار باشد.

گام سوم: خوانندگان خود را در اوایل داستان تور کنید

جلب توجه خواننده از آغاز، برای هر داستانی مهم است، به‌ویژه اگر داستان تخیلی باشد. خوانندگان علاقه‌مند به این ژانر تمایل دارند وقتی که برای خواندن می‌گذارند، ارزشش را داشته باشد، درنتیجه ناکامی در جلب توجه خوانندگان در آغاز داستان ممکن است سبب از دست رفتن علاقه‌ی آنها شود.

  • لازم نیست جذابیت‌های داستان را مثل بمب در ابتدای داستان منفجر کنید. باوجوداین، حداقل باید به نکات هیجان‌انگیز و جالبی که در راه است، اشاره کنید.
  • لازم است به نکات هیجان‌انگیز و جالبی که در ابتدای داستان وعده‌شان را دادید، عمل کنید، پس زیر قولتان نزنید.

گام چهارم: پیش از پدیدار شدن حوادث داستان، شخصیت‌های اصلی خود را معرفی کنید

بسیاری از نویسندگان ژانر تخیلی، داستان‌شان را صحنه‌های نبرد شروع می‌کنند. بااینکه این رویکرد می‌تواند هیجان‌انگیز باشد و برخی از خصوصیات خاصِ شخصیت‌های اصلی را فاش کند، واقعیت این است که خوانندگان متوجه نمی‌شوند آن شخصیت‌ها که هستند یا چرا مرگ آنها (یا پیروزیشان) معنادار است.

  • وجود صحنه‌‌‌ی نبرد در آغاز داستان بد نیست، اما بدانید که ممکن است برای خوانندگان جالب نباشد.
  • اگر تصمیم گرفته‌اید داستان را با یک صحنه‌ی دراماتیک شروع کنید، یک یا دو پاراگراف بعد از آن صحنه فاصله بگیرید تا شخصیت‌ها در ذهن خواننده بنشینند.
  • هنگام معرفی شخصیت‌ها، نام آنها را به کار ببرید. سعی نکنید با به کار بردن «ضمایر» مرموزانه عمل کنید، چون ممکن است خواننده علاقه‌اش را از دست بدهد.

گام پنجم: از میل شدید به نوشتن همه‌ی جزئیات و توضیحات اجتناب کنید

جزئیات روش خوبی برای تقویت و پیشبرد داستان هستند. با این حال، توضیحات بیش از حد می‌تواند با تغییر مسیرها و اطلاعات حاشیه‌ای، روند داستان را با مشکل مواجه کند. اجازه بدهید خیالاتی که در سر دارید با انتخاب مهم‌ترین و به‌جاترین جزئیات برای هر صفحه، جان بگیرند.

  • به‌جای اینکه جزئیات را با صراحت تشریح کنید، به دنبال راه‌هایی باشید تا به صورت نامحسوس از طریق شرح وضعیت، تفکر و دیالوگ، جزئیات را به داستان اضافه کنید تا از تفصیل‌های بی‌مورد داستان بکاهید و جریان داستان را بهتر کنید.

روش پنجم: سماجت به خرج دهید

گام اول: سرسخت باشید

دانش گنج است و تمرین کلید آن است. تمرین کنید تا استاد شوید. دائم بنویسید، فرقی نمی‌کند داستان باشد یا فقط یک فکر یا یک مشاهده. هر چقدر بیشتر بنویسید، نتیجه‌ی بهتری خواهید گرفت. لزومی ندارد نوشته‌های شما بی‌عیب‌و‌نقص باشد. لزومی ندارد آنگونه از آب دربیاید که از اول می‌خواستید. چیزی که اهمیت دارد تمرین مداوم است. برای بررسی سبک و سیاق نوشتن، زمان کافی خواهید داشت.

گام دوم: دائم درباره‌ی داستان، انگیزه‌ها و شخصیت‌ها از خودتان سوال بپرسید

هر چیز و هر کس در رمان شما باید دلیلی برای بودن داشته باشد. اگر می‌گویید برگ درختان سبز است، فصل بهار یا تابستان را به خواننده القا می‌کنید. اگر می‌گویید فلان شخصیت سه روز ریش صورتش را اصلاح نکرده است، برداشت خواننده این است که شاید اجباری در کار است (یا شاید او بازیگر است). هر شخصیتی در داستان برای آنچه انجام می‌دهد، انگیزه دارد، بنابراین هنگام نوشتن از «آنها» سوال بپرسید: «چرا می‌خوای سوار اون هواپیما بشی و اون (مرد) رو تو مراکش تنها بذاری؟»

گام سوم: در مواقعی، از کار فاصله بگیرید تا دورنمایی از داستان به دست آورید

نوشتن با فاصله گرفتن‌های موقت بهتر می‌شود. هنگام بازگشت، اغلب بهتر می‌توانید اشکال کارتان را تشخیص دهید، در حالی که این تشخیص هنگام نوشتن، کار دشوارتری است. پس از اتمام یک فصل، یک هفته آن را کنار بگذارید و با یک نگاه تازه، دوباره به آن بازگردید.

  • اگر دچار «انجماد نوشتن» شده‌اید (حالتی که در آن قادر نیستید به چیزی که می‌خواهید بنویسید یا چگونگی ادامه‌ی آن، فکر کنید)، چند روز یا بیشتر دست از نوشتن بردارید و برای آرام کردن افکارتان به موسیقی‌های ملایم و آرام‌بخش گوش دهید.

گام چهارم: از نظرات دیگران استفاده کنید

اجازه دهید دیگران دست‌نوشت کتاب شما را بخوانند. با این کار می‌توانید نظرات باارزشی را از آنها دریافت کنید و حتی شاید این کار در ادامه‌ی نوشتن هم به شما کمک کند.

گام پنجم: نوشته‌های بد را دور بیندازید

تعجبی ندارد که نوشته‌های بسیاری، خوب از کار در نیایند. از حذف شخصیت‌ها، طرح داستان و هر چیز دیگری از کتاب که مؤثر واقع نمی‌شود، نترسید. همچنین، از افزودن عناصر و شخصیت‌های جدید که رخنه‌ها را پر می‌کنند و به نوشته‌ی شما معنا می‌بخشند، نترسید. در مورد موضوعات غیرداستانی، هرگز از یافتن حقایق بیشتر برای پشتیبانی از گفته‌هایتان نترسید!

نوشتن کتاب غیر داستانی
نوشتن کتاب غیر داستانی

گام ششم: یادتان باشد بسیاری از نویسندگان پیش از یافتن ایده‌‌های ناب، پیش‌نویس‌های زیادی را روانه‌ی سطل آشغال کرده‌اند

ورونیکا راث، نویسنده‌ی رمان سه‌گانه‌ی «سنت‌شکن» را در نظر بگیرید. او در وبلاگ خودش می‌گوید وقتی در کالج درس می‌خواند حداقل ۴۸ بار برای یافتن ایده‌ی این کتاب تلاش کرد.

گام هفتم: از دانسته‌هایتان بنویسید

اگر به این گفته‌ی قدیمی عمل کنید، یا نتیجه می‌گیرید یا نتیجه نمی‌گیرید. خوب است که پیش از نوشتن نیاز نداشته باشید یک دنیا تحقیق کنید، اما اندکی تحقیق ضرر ندارد. به‌ علاوه، تمرین خوبی است. نوشتن درباره‌ی موضوعات جدید می‌تواند افق دید شما به روی ایده‌های جدید را باز کند.

گام هشتم: سماجت به خرج دهید

نوشتن کتاب غیر داستانی : سعی کنید همیشه ایده‌های تازه از ذهن‌تان تراوش کند تا بهانه‌ای برای ننوشتن نداشته باشید. لازم نیست همه چیز داستان سر جای خودش باشد، همین که خواننده را راضی کند، کافی است. اگر از نوشتن خسته شدید، به خودتان زمان بدهید تا با دنیای بیرون تماس برقرار کنید، درست جایی که زادگاه ایده‌های جدید است، یا نویسندگی آزاد (نوشتن بدون توجه به املا، دستور زبان، ویرایش یا موضوع) را تجربه کنید و فقط و فقط بنویسید، حتی اگر به نظرتان بد بیاید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *